تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دوستی سالم و آدرس
nima22mash.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
الا يا ايها الساقي ادر كاسًا و ناولها
كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكل ها
نویسنده: محمد فدایی مقدم
عشق براي عشق
(Love For Love)
______________________________________________
نویسنده:
محمد فدایی مقدم
______________________________________________
سال انتشار: 1387
محل انتشار: ایران
استفاده از مطالب این کتاب کاملاً آزاد است.
فهرست مطالب
فصل اول - عشق
فصل دوم - هوس
فصل سوم - کمیت و کیفیت عشق
فصل چهارم - ابراز عشق
فصل پنجم - ماجراهاي حاشیه اي در زمینۀ عشق
فصل ششم - ازدواج و
عشق
سخنهاي بسیاري گفته شده است و شاید کمتر کلمه اي مانند عشق داراي (love) درباره عشق
تعبیرات مختلف و متناقض در ادبیات باشد . بعضی از شاعران از عشق به عنوان بالاترین مقامی که
انسان به آنجا دست پیدا می کند نام می برند و دربارة آن گفته اند:
زنده بی عشق، کسی در همه عالم نیست
وانکه بی عشق بماند نفسی آدم نیست (نشاط)
***
ز سوز عشق خوشتر در جهان نیست
که بی او گل نخندید ابر نگریست (نظامی)
در مقابل، عده اي دیگر از شاعران مقام عشق را تا حد بیماري هاي روانی پایین آورده اند و گفته
اند:
نیست از عاشق کسی دیوانه تر
عقل از سوداي او کور است و کر (مولوي)
***
راهیست راه عشق که هیچش کناره چیست
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست (حافظ)
این تفسیرها، به این خاطر داراي تناقض شده است که هر یک از شاعران، عشق را بنا به سلیقۀ خود
تعریف کرده است و حالات روانی گوناگونی را به عشق نسبت داده است. آنچه مسلم است این نکته
می باشد که عشق شامل حالات روانی خاصی است و تمامی حالات روانی نمی تواند جایگاه ی در
عشق داشته باشد.
دربارة ماهیت و انواع عشق نظریات گوناگونی از طرف فیلسوفان، عرفا، شاعران و روانشناسان ارائه
شده است . عشق به معناي دوستی و محبت خیلی زیاد است . کلمۀ عشق از کلمه اي دیگر به نام
به وجود آمده است . عشقه، گیاهی است که به دور درخت می پیچد و از آب آن استفاده « عشقه »
می کند . از لحاظ روانش ناسی، عشق احساسی است که با وجود گوناگونی و تنوع جنبه هاي رفتاري
و مضمون عقلی، داراي یک کیفیت واحد است . عشق افلاطونی به عشقی گفته می شود که پایه و
عناصر جنسی ندارد.
عاشق به فردي گفته می شود که علاقه بسیاري به کسی و یا چیزي ابراز می کند . معشوق به فرد یا
چیزي گفته می شود که به آن علاقه بسیاري ابراز شده است.
عرفا، هر حرکت و جنبشی در جهان و حتی حرکت کرات و افلاك را ناشی از یک نوع عشق می
دانند و عشق را به دو صورت عشق مجازي و عشق حقیقی تقسیم کرده اند . عشق مجازي بر ح سب
منشاء و اساس آن، عشقی است که از نوع عشق حیوانی یا محبت پاك است به زیبارویان و مظاهر
جمال حق از جهت آنکه مظهر حق اند. بنابر عقیده عرفا، عشق حقیقی عشق به لقاي محبوب
حقیقی است که ذات احدیت باشد . البته دراینجا منظور از اصطلاح عشق حقیقی، عشق به خد ا
نیست؛ بلکه ویژگیهاي یک عشق سالم و صحیح است که می تواند معشوقهاي گوناگونی داشته
باشد.
ویژگیهاي عشق حقیقی:
عشق و یژگیهاي خاصی نسبت به حالات دیگر انسان دارد . بیشتر حالات و خلق وخوي انسان موقت
و زودگذر می باشد ولی عشق نسبت به حالات دیگر دائمی تر و پایدارتر بودن می باشد.
دومین ویژگی عشق، این نکته است که هدف عشق رسیدن به عرفان و شناخت و پیشرفت است .
مهمترین عاملی که باعث پیشرفت افراد در تحصیلات و حرفه و ... می شود، وجود پشتکار و
استقامتی است که به خاطر علاقۀ فرد به موضوعی خ اص به وجود آمده است . این پشتکار باعث می
شود که فرد در برابر مشکلات پیش رو مأیوس نشود و به راه خود ادامه دهد.
سومین ویژگی عشق این است که عشق از تفکر و شن اخت به وجود می آید . زیرا تا زمانی که یک
فرد چیزي و یا شخص خاصی را نشناسد نمی تواند عاشق آن گردد . فرد ابتدا با شناخت اولیه نسبت
به یک موضوع به آن علاقمند شده و سپس با ارزشمند ساختن آن موضوع براي خود، عاشق آن
موضوع می شود.
چهارمین ویژگی عشق این نکته است که د ر عشق هدفهاي بلند مدت دنبال می شود . فرد عاشقی
که تنها هدفش رسیدن به معشوق است از عشق درستی برخوردار نیست . زیرا وقتی که به معشوق
خود رسید عمر عشقش به پایان می رسد.
پنجمین ویژگی عشق این نکته است که فرد عاشق با ادامه عشق خود به شناخت و معرفت بیشتري
می رسد و این شناخت بیشتر باعث نزدیکتر شدن وي به واقعیات می شود . این نزدیکی باعث می
شود که زندگی را واقع بینانه تر را دریابد و تصمیمهاي منطقی تري بگیرد . بزرگترین هنر انسان ،
درك و شناخت واقعیت است و بزرگترین عمل انسان، قبول واقعیات تلخ است و بزرگترین واقعیت
در زندگی انسان، مرگ است.
ششمین ویژگی عشق این نکته است که در عشق، احساسات در اختیار عقل و فکر در می آید .
فردي که داراي عشق حقیقی است فرد منطقی و خرد گرا است. در عشق، تصمیمات توسط عقل و
فکر صورت می گیرد و احساسات در سلیقه ها و چیزهاي دلخو اه اعمال می شود . این امر نشان می
دهد که عواطف بعد از شناخت به وجود می آید . مثلاً شوهري که عاشق زنش است اول ب ا عقل و
فکر خود تصمیم می گیرد که خرید هدیه براي همس رش در شرایطی که در آن قرار دارد چقدر
درست و منطقی است . سپس بعد از تصمیم به خرید هدیه، احساسات خودش را در قالب سلیقه به
کار می گیرد و هدیه اي را با سلیقۀ خود براي همسرش می خرد.
هفتمین ویژگی عشق این نکته است که در عشق آزادي و استقلال دیده می شود . فرد عاشق ،
وابستگی مادي و معنوي به معشوق ندارد و بدون و جود معشوق نیز می تواند به زندگی ادامه دهد .
عاشق با میل و اراده خویش به معشوق ع شق می ورزد و اجباري در عشق ورزي ندارد . عشق ب ا
شناختی که به عاشق می دهد باعث آزاد شدن عاشق از وابستگیهاي غیر لازم و احساس بی نیازي
در او می شود . فردي که عاشق یک موضوع است اسیر و معتاد به آن موضوع نیست . عاشق
نمی تواند در « بندة عشق » و یا « اسیر عشق » دلبستگی به معشوق دارد و نه وابستگی . اصطلاح
عشق حقیقی معنایی پیدا کند . زیرا اگر پیامد عشق، اسارت و بندگی باشد این نتیجه گرفته می
شود که با شروع عشق ، یکی از خواسته هاي اصلی انسان که همان آزادي خواهی است پایمال می
شود.
هشتمین ویژگی عشق این نکته است که در عشق، تعادل و ثبات د یده می شود و همین تعادل و
ثبات است که باعث دوام عشق می گردد . این تعادل و ثبات باعث به وجود آمدن آرامش زیبایی
درعاشق می شود . عشق حقیقی تعادل جسمی و روا نی عاشق را بر هم نمی زند و بسیار تند و
آتشین نیست . عشق حقیقی سوزاننده نیست ؛ بلکه فروزاننده و روشنگر است . عشق مانند مشعلی در
دست عاشق است که با این مشعل، در راه معرفت و عرفان پیش می رود . عشقی که باعث شود
عاشق در آن بدون اختیار خود، به سمت فنا و نابودي کشانده شود عشق نیست.
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما (حافظ)
نهمین ویژگی عشق این نکته است که در عشق هویت عاشق حفظ می گردد . یعنی فقط عاشق به
دنبال ویژگیهاي خاصی است که باعث عشق ورزیدن به م عشوقش گردیده است و عشق باعث نمی
شود که هویت عاشق از بین برود و فرد عاشق، خود را جزیی از معشوق بداند.
دهمین ویژگی عشق این نکته است که فرد عاشق، احس اس مالکیت نسبت به معشوق خود ندارد .
یعنی عاشق فکر نمی کند که معشوق حتماً و صرفاً در انحصار او قرار دارد.
عشق مسأله پیچیده ایست . ولی با شناخت عشق حقیقی و کاربرد آن در زندگی می توان به موفقیت
زیادي رسید.
هوس
انسانها تمایلات و امیال گوناگونی دارند . مانند میل به داشتن روابط اجتماعی (دوستی )، میل به
به (Passion) کوهنوردي، میل به نوازندگی و ... . هر میلی می تواند تبدیل به هوس گردد . هوس
معناي میل بیش از حد داشتن است . از لحاظ روانشناسی، هوس به معناي عاطفه با هیجان شدید
به اعمالی گفته می شود که در آن فرد صرفاً بر طبق میل و (Sensualism) می باشد . هوسرانی
احساسات خود رفتار می کند. هوس ویژگیهاي به خصوصی دارد که آن را از عشق متمایز می کند.
ویژگیهاي هوس:
اولین ویژگی هوس، زودگذر و موقتی بودن آن است . هوس، آتشی است که به سرعت در فرد بوجود
می آید و او را مجبور می کند که براي خاموشی خود تلاش کند.
دومین ویژگی هوس این است که هدف هوس، فقط رسیدن به ارضاء و کسب لذت است و در آن
شناخت و معرفتی وجود ندارد . البته لذت طلبی، مسأله ب د و زشتی نیست . لذت طلبی یکی از
ویژگیهاي انسانهاست . کسی که نمی تواند از زندگی لذت ببرد ممکن است مبتلا به بیماریهاي روانی
گردد. لذت طلب بودن انسان از دو جنبه براي براي انسان می تواند مشکل ساز و زیان آور باشد .
اولین مورد در رابطه با افراط در لذت طلبی است؛ لذت طلبی زیاد باعث توقف در مسیر کمال و
پیشرفت انسان و حت ی بازگشت به دوران کودکی می شود . زیرا انسانها به هنگام لذت بردن
شخصیتی کودکانه به خود می گیرند . مورد دوم این نکته است که انسان می تواند از موارد منفی و
غیر انسانی هم لذت ببرد . مثلاً یک فرد، همانطوري که می تواند از کمک کردن به دیگران لذت ببرد
می تواند از اذیت کردن دیگران هم لذت ببرد.
سومین ویژگی هوس این است که هوس از نیازهاي درونی و احساسات انسانها به وجود می آید .
همه انسانها قبل از این که بتواند از روي عقل و منطق رفتار کنند، احساساتی هستند و از روي
احساسات و عواطف رفتار می کنند.
چهارمین ویژگی هوس این است که درهوس هدفهاي کوتاه مدت و آنی دنبال می شود . این
هدفهاي کوتاه مدت معمولاً برنامه خاصی ندارند و به سرعت تغییر می کنند.
پنجمین ویژگی هوس این است که فرد هوسران با غرق شدن در احساسات خود ، از واقعیات دور
می شود. هر انسانی داراي احساسات و عواطف می باشد ولی نباید در تصمیمات و پیش بینی ه ا از
روي احساسات قضاوت کرد . احساسات می تواند با سرپوش گذاشتن بر روي اتفاقات، واقعیات را به
صورت دیگري نمایان می کند و باعث قض اوت نادرست و اشتباه در فرد شود . فرد هوسران دنیاي
درون خود را می ببیند و توجهی به واقعیات دنیاي خارج از خود ندارد.
ششمین ویژگی هوس این است که در هوس، عقل و فکر در اختیار احساسات قرار می گیرد . در
هوس تصمیمات توسط احساسات گرفته می شود و عقل و فکر براي عملی کردن برنامه ها و نقشه
ها به خدمت گرفته می شود . متأسفانه در فرهنگ و ادبیات بسیاري از جوامع، عقل را نقطه مخالف
عشق قرار داده اند و عشق را به صورت یک میل دلخواه و شدید معن ا نموده اند. در صورتی که این
معنا، معناي عشق نیست بلکه معناي هوس است . لازمه عشق، تفکر و شناخت است و نه نقطه
مخالف آن.
هفتمین ویژگی هوس این است که درهوس، اسارت و وابستگ ی دیده می شود. فرد هوسران، اسیر
هوسها و احساسات خویش است و جدایی از این وابستگ یها براي او سخت و عذاب آور است . افراد
هوسران بعد از ارضاء هوس و رسیدن به کام خویش ، احساس پوچی می کنند . زیرا چیزي به جز
یک لذت زودگذر به دست نمی آورند . این احساس پوچی، باعث به وجود آمدن پشیمانی و
افسردگی در آنها می شود . به همین خاطر افراد هوسران براي فرار از افسردگی به هوسهاي دیگري
روي می آورند و این روند باعث می شود روز به روز در هوسهاي خویش غرق تر و اسیرتر شوند.
عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی
اي پسر جام می ام ده که به پیري برسی (حافظ)
هشتمین ویژگی هوس این است که هوس باعث افراط و تفریط در زندگی می شود . زیرا افراد
هوسران هنگامی که در پی رسیدن هوسهاي خود هستند توجهی به جنبه هاي دیگر ندارند و فقط
به فکر رسیدن به خواسته هاي خود هستند و کلیت را در نظر نمی گیرند . این امر باعث می شود
که افراد هوسران در زندگی خود به افراط و تفریط زیادي بپردازند و مشکلات بسیاري را براي خود
و دیگران به وجود بیاورند.
تو مگر بر لب آب به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی (حافظ)
نهمین ویژگی هوس این است که در هوس فرد هوسران هو یت خود را در میان هوسهاي خویش از
دست می دهد و خود را گم می کند . فرد هوسران خواستار ارضاء بی قید و شرط هوسه اي خود
است. براي فرد هوسران رسیدن به هوسها داراي اهم یت است و این مورد که در این راه ، چیزهایی
مانند هویت خویش را از دست بدهد یا ندهد برایش مهم نیست.
دهمین ویژگی هوس این است که فرد هوسران احساس مالکیت زیادي نسبت به چیزهایی که
هوسهایش را ارضاء می کند دارد . زیرا فرد هوسران به خاطر اشباع ناپذیري، اسیر هوس هاي خویش
است و عدم ارضاء هوس ها براي او بسیار سخت و عذاب آور است . پس بنابر این با در اختیار گرفتن
و مالکیت چیزهایی ک ه هوسهایش را ارضاء می کند کوشش می کند که از عدم ارضاء هوسهاي خود
در آینده پیشگیري کند.
مقايسه عشق و هوس
عشق هوس
عشق دائمی و پایدار است. هوس موقت و زودگذر است.
هدف عشق رسیدن به عرفان و شناخت و
پیشرفت است.
هدف هوس رسیدن به ارضاء و کسب لذت است.
عشق از تفکر و شناخت به وجود می آید. هوس از نیازهاي درونی و احساسات انسانه ا به
وجود می آید.
در عشق هدفهاي بلند مدت دنبال می شود. در هوس هدفهاي کوتاه مدت و آنی دنبال می
شود.
در عشق فرد با شناخت بیشتر به واقعیات
نزدیک می شود.
در هوس فرد با غرق شدن در احساسات خود از
واقعیات دور می شود.
در عشق، احساسات در اختیار عقل و فکر در می
آید.
در هوس، ع قل و فکر در اختیار احساسات قرار
می گیرد.
درعشق آزادي و استقلال دیده می شود. در هوس اسارت و وابستگی دیده می شود.
درعشق تعادل و ثبات دیده می شود. هوس باعث افراط و تفریط در زندگی می شود.
در عشق هویت عاشق حفظ می گردد. در هوس فرد هوسران هویت خود را در میان
هوسهاي خویش از دست می دهد.
فرد عاشق احساس مالکیت نسبت به معشوق
خود ندارد.
فرد هوسران، احساس مالکیت زیادي نسبت به
چیزهایی دارد که هوسهایش را ارضاء می کند.
كميت و كيفيت عشق
اگر میزان قند یا چربی خون یک فرد از حد خاصی بالا تر و یا پایینتر رود، فرد را دچار مشکل می
کند. اگر و لتاژ برقی که یک لامپ را روشن می کند بیش از حد زیاد باشد باعث سوختن لامپ و اگر
پایینتر از حد مجاز باشد، باعث می شود که لامپ روشن نشود و یا با مشکلاتی رو به رو شود . این
مثالها بیانگر این نکت ه است که هر چیزي اندازه مطلوب و مشخصی دارد . عشق حقیقی هم از این
امر مستثنی نیست.
اگر میزان علاقۀ فرد به دوستی با شخصی و یا چیزي کم و ناچیز باشد عشق به وجود نمی آید و اگر
هم این علاقه بسیار شدید باشد باعث به وجود آمدن مشکلاتی براي فرد می شود . عشق در مقام
عشق ورزي و چه در مقام عشق خواهی، از لحاظ کمیتی داراي اندازة مطلوبی است . اندازة مطلوب
عشق ورزي و عشق خواهی، د ر جایی قرار دارد که سلامت روانی فرد را افزایش دهد و باعث
سرزندگی و نشاط در انسان شود و این اندازة مطلوب با کمک عقلانیت و شناخت میسر می شود.
یکی از علل مهم افراط در عشق ورزي و عشق خواهی، این نکته است که فرد فکر می کند که ب ا
افزایش عشق ورزي و عشق خواهی نتیجۀ مثبت بیشتري به دست می آورد . به عبارت دیگر فرد به
جاي آنکه در کیفیت عشق پیشرفت کند در کمیت عشق رشد می کند و در اغلب اوقات ، کیفیت
اطلاق شود ) به « هوس » فداي کمیت می شود و عشقهاي افراطی و دیوانه وار (که بهتر است به آن
وجود می آید.
وقتی عشق، چه از لحاظ عشق ورزي و عشق خواهی، شکل افراطی به خود می گیرد خلق و خوي
فرد را تحت تأثیر قرار می دهد و باعث اختلال در رفتار و تفکر شخص می شود. شکل افراطی عشق
به چند صورت آشکار می شود:
-1 ترس از شکست خوردن در عشق : افرادي که دچار عش ق ورزي و عش ق خواهی افراطی هستند
اضطراب شدیدي را نسبت به عدم موفقیت نشان می دهند.
-2 انحصار طلبی شدید : افرادي که دچار عشق ورزي و عشق خواهی افراطی هستند انحصار طلبی
شدیدي را در زمینۀ عشق از خود بروز می دهند.
انحصار طلبی در عشق ورزي، باعث کنترل هاي شدید می ش ود. مثلاً آقایی که عشق شدیدي به
همسرش می ورزد، از اینکه زنش حتی با دوستانش ارتباط داشته باشد به شدت ناراحت می شود .
همچنین انحصار طلبی در عشق خواهی باعث حسادتهاي شدید از جانب فرد می شود . مثلاً خانمی
که از شوهرش انتظار دارد که او را فوق العاده دوست داشته باش د نسبت به روابط صمیمی شوهرش
با همکاران محل کارش حسادت می ورزد.
-3 انتسابهاي نادرست و خطاهاي ادراکی : در نظر نگرفتن یا کوچک کردن نقاط ضعف و اغراق در
نقاط قوت معشوق یکی از نشانه هاي بارز و فراوان در بررسی عشقهاي افراطی است.
-4 فدا کردن ارزشهاي اجتماعی : افرادي که دچار عشق و رزي و عشق خواهی افراطی هستند به
راحتی ارزشهاي اجتماعی را فداي عشق خود می کنند و با بروز رفتارهاي غیر منطقی، قوانین را زیر
پا می گذارند و به حقوق دیگران تجاوز می کنند.
نکتۀ مهم د یگري که در زمینۀ عشق حقیقی باید به آن اشاره شود این است که عشق می تواند بی
پایان باشد ولی نباید بی حد و بی اندازه باشد.
تو خفته اي و نشد عشق را کرانه پدید
تبارك الله از این ره که نیست پایانش (حافظ)
عشق، به جز کمیت، کیفیت نیز دارد و میزان کیفیت آن را می توان از مقدار شناخت و خردگرایی و
واقع گرایی عاشق و ... در جنبه هاي م ختلف سنجید . هر چه قدر کیفیت عشق بیشتر باشد، میزان
پیشرفت عاشق نیز بیشتر می شو د. ویژگیهاي خاصی که براي عشقهاي حقیقی در فصل اول به آن
اشاره شد نشان دهندة یک عشق با کیفیت است. (رجوع کنید به فصل اول)
ابراز عشق
عشق می ورزم و امید که این فن شریف
چون هنرهاي دگر موجب حرمان نشود. (حافظ)
ابراز صحیح عشق یکی از مسائل مهم در زمینه عشق هاي زمینی است . فردي که عشق حقیقی دارد
ولی از راههاي غیر منطقی به طرف مقابلش ابراز علاقه می کند، عمدتاً دچار شکست می شود. ابراز
صحیح عشق به ترتیب در موارد زیر بیان شده است:
-1 درك عمی ق عقائد و احساسات طرف مقابل : داشتن نقاط مشترك باعث درك عمیق عقائد و
احساسات می شود . این نقاط مشترك شامل سن، فرهنگ ، تحصیلات، تجربه، موقعیت اجتماعی و...
است. پس بنابر این کسی که داراي نقاط مشترك بیشتري است بهتر می تواند عقائد و احساسات
طرف مقابلش را درك کند و برداشت هاي صحیحتري از صحبت طرف مقابلش داشته باشد.
-2 احترام به نظر طرف مقابل : احترام به نظر طرف مقابل، صرف نظر از اینکه آن عقیده درست باشد
و یا نباشد باعث نزدیکی و تفاهم می شود . لازم به ذکر است که احترام به نظر مقابل به معناي قبول
نظر طرف مقابل نیست . احترام به نظر طرف مقابل به معناي اجاز ه دادن به اظهار عقیده و تحلیل و
نقد عقاید می باشد . احترام به نظر طرف مقابل زمانی ارز شمند و سازنده است که باعث تضییع
حقوق افراد دیگر نشود.
-3 اعتماد به طرف مقابل : بعد از به وجود آمدن جو تفاهم و صمیمیت، اعتماد به وجود می آید . بعد
از به وجود آمدن اعتماد، انسانها راز ها و مطالب خصوصی خود را به یکدیگر بیان می کنند و
چیزهاي ارزشمند خود را در اختیار یکدیگر قرار می دهند . دیوار اعتماد به کندي ساخته می شود
ولی می توان با یک حرکت نا به جا، دیوار اعتماد را به سرعت فرو پاشید.
-4 جلب نظر طرف مقابل : بعد از به وجود آمدن اعتماد، جلب نظر طرف مقابل نشانه اي براي ابراز
علاقه به طرف مقابل است جلب نظر طرف مقابل، می تواند با پشتیبانی و همدلی انجام شود.
ابراز صحیح میل جنسی نیز مسئله مهمی در زندگی انسانها به شمار می آید . ابراز میل جنسی ،
ارتباطی به ابراز عشق ندارد . (در فصل بعد در این رابطه بحث می شود .) در سکس، هر چه طرف
مقابل، غریبه تر و ناآشناتر باشد، دلپذیرتر و خوشایندتر است . ولی در عشق هر چه طرف مقابل ،
شناخته شده تر باشد، دلپذیرتر و خوشایندتر است.
ماجراهاي حاشيه اي در زمينة عشق
عشقهایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود (مولوي)
ماجراهاي حاشیه اي زیادي در زمینۀ عشق نقل شده است که در اینجا به چند مورد از این موارد
اشاره می شود.
-1 عشق و خوشبختی:
عشقهاي رمانتیک، نمونۀ بارزي از هوسها هستند که مخالفتی جدي با اصول منطق و عقل گرایی
دارند و هیچ حد و مرزي را به رسمیت نمی شناسد . در عشقهاي رمانتیک عواطف و احساسات
مسلط بر فکر و تعقل است . عاشق دلسوخته، تنها راه خوشبختی را در وصال به معشوق آرمانیش
می بیند . در نظر عاشق، معشوق مانند شخصیتهاي داستانی، بدون نقطه ضعف ترسیم شده است و
چشمان عاشق، فقط جنبه هاي م ثبت طرف مقابلش را می بیند و واقعیتها و محدودیته اي زندگی
در نظر گرفته نمی شود.
عشق رمانتیک به سرعت در فرد رشد می کند و اکثراً به خاطر محرومیتهاي جنسی و عاطفی به
وجود می آیند . موضوعات اشتغال ذهنی این افراد در زمینه موضوعات عشقی می باشد که باعث می
شود به گشت و گذار در دنیاي خیالی بپردازند.
افرادي که دچار عشقهاي رمانتیک شده اند فکر می کنند که در پرتو عشق، به روشنفکري و ادراك
عمیقی دست یافته اند تا آنجایی که دیگران قادر به درك آنها نمی باشند . ولی بعد از به وصال
رسیدن و فروکش شعله هاي هوس، این افراد به واقعیت ه ایی دست می یابند که فاصلۀ بسیاري ب ا
رؤیاها و تخیلات پیشین دارد و در آخر به خاطر اشتباهات و عدم واقع بین ی، دچار غم و اندوه و
پشیمانی می شوند . در اینجاست که شدت عکس العمل آنها در بر ابر واقعیتها، متناسب با فاصلۀ آن
با رؤیاها و تخیلات است . هر چه واقعیتها دورتر از رؤیاها و تخیلات باشد، شدت عکس العمل آنه ا
نیز بیشتر است . در این هنگام دیگر نشانی از ایثارها و گذشتهاي پیشین نیست و انتظارات و توقعات
جدید ظهور پیدا می کند.
در واقع، عشق و عاشقی منجر به خوشبختی نمی شود . خوشبختی، فقط یک احساس است که می
تواند از راههاي گون اگون و حتی به صورت خیالی به وجود بیاید ولی در عالم واقعیت، با پیشرفت و
کمال می توان به خوشبختی رسید.
-2 عشق و مسائل جنسی:
یکی از امیالی که همیشه همراه انسانها بوده است و درصدد ارضاء آن بوده است، میل جنسی ی ا
است. مخلوط شد ن عشق با موضوعات جن سی، همواره یکی از مشکلاتی بوده است (lust) « شهوت »
که در زمینه عشق به جنس مخالف وجود داشته و دارد.
عشقی که نه عشق جاودانیست
بازیچۀ شهوت جوانیست (نظامی)
مخلوط شد ن عشق با موضوعات جن سی به دو صورت امکان پذیر است . اولین نوع "عشق براي
سکس" و دومین نوع"سکس براي عشق" است.
"عشق بر اي سکس "یک عشق دروغین و قلابی است که براي ارتباط جنسی با طرف مقابل به وجود
آمده است و هدف فرد از ابراز عشق، رابطه جنسی با طرف مقابل است در این نوع موارد، فرد
هوسباز، خود را عاشق سینه چاك معرفی کرده و با ابراز عشق دروغین و قلابی به معشوق نزدیک
شده و به هدف شی طانی خود می رسد و پس از رسیدن به هدف خود، چهرة واقعی خود را نشان می
دهد و همۀ صحبتهاي عاشقانۀ خود را فراموش می کند و معشوق را با یک دنیا غم و اندوه، تنه ا
باقی می گذارد.
"عشق براي سکس" بیشتر در آقایان دیده می شود و داراي چند علت می باشد:
الف- افرادي که از بیان مستقیم مسائل جنسی و ابراز میل جنسی خود نسبت به طرف مقابل شرم
دارند و خجالت می کشند و غریزة جنسی را در خود سرکوب می کنند ولی عشق را بسیار پاك و
مقدس می شمارند و نوعی از رابطۀ جنسی همراه با عشق را مج از می دانند. این گونه افراد حتی
ممکن است در صورت تماس جنسی، رابطه جنسی خود و طرف مقابل را کاملاً انکار کنند.
ب- افرادي که می دانند در صورت ابراز مستقیم میل جنسی به طرف مقابل با واکنش منفی طرف
مقابل روبرو می شوند . پس براي رسیدن به هدف خود (مخ زنی) کوشش می کنند که با ابراز عشق
و علاقه، طرف مقابل را براي برقراري ارتباط جنسی آماده سازند.
ج- افرادي که فکر می کنند بالاترین درجه عشق را باید با سکس به طرف مقابل ابراز کرد. این افراد
این تصور را می کنند که بالاترین نوع ارتباط بین یک پسر و دختر زمانی پیش می آید که بتوانند ب ا
یکدیگر آمیزش جنسی داشته باشند . در صورتی که در آمیزش جنسی فقط بدنها و جسمها به هم
نزدیک می شوند . در واقع، آمیزش جنسی، نزدیکترین ار تباط جسمی بین یک دختر و پسر است .
ولی بالاترین نوع ارتباط بین یک دختر و پسر می تواند یک رابطۀ عمیق فکري و ذهنی باشد . رابطه
اي که از نزدیک شدن تفکرها و شناخت ها به وجود می آید.
دومین نوع مخلوط شدن عشق با موضوعات جنسی "سکس براي عشق" است. "سکس براي عشق "
یک رابطه جنسی است که به هدف به وجود آمدن عشق انجام می شود.
"سکس براي عشق" بیشتر در بین خانمها مشاهده می شود و داراي چند علت می باشد:
الف- کسانی که فکر می کنند که با انجام سکس به درجه اي از معرفت و عرفان می رسند . این طرز
تفکر به شدت غلط و اشتباه است. انسانها با آمیزش جنسی به ارضاء می رسند نه به عرفان.
ب- افرادي که سکس را مقدمه عشق می دانند و فکر می ک نند که تداوم عشق در انجام آمیزش
جنسی است . این افراد، کوشش می کنند که از راه وابست گی جنسی، عشق و علاقه را به وجود آورند.
در این نوع موارد، فرد براي اینکه بتواند عاشق فرد مقابلش شود و یا فرد مقابلش را عاشق خود کند
به اعمال جنسی روي می آورد.
عشقبازي کار بازي نیست اي دل سر بباز
زان که گوي عشق نتوان زد به چوگان هوس (حافظ)
آمیزش جنسی نمی تواند جایگزین عشق و یا جزیی از عشق بشود . افرادي که آمیزش جنسی ر ا
جزئی از روابط عاشقانه می دانند باید به این نکته فکر کنند که حیوانات نیز مانند انسانها آمیزش
جنسی انجام می دهند ولی عاشق یکدیگر نیستند . روابط جنسی، دقایق کوتاهی از زندگی مشترك
بین زن و شوهر را پر می کند. ولی بقیۀ دقایق زندگی را می توان با عشق پر نمود.
اولین دلیل انسانها براي آمیزش جنسی، ارضاء میل جنسی است، نه به خاطر تولید مثل . آمیزش
جنسی را نباید به عنوان منبع اصلی لذت در نظر گرفت، زیرا آمیزش جنسی باعث رشد و پیشرفت
انسان نمی شود . جوامعی که براي نیازهاي اولیه مانند خواب و خوراك و پوشاك و مسائل جنسی
ارزش زیادي قائل می شوند و آمیزش جنسی را جزو منابع اصلی لذت قلمداد می کنند معمولاً دچار
عقب ماندگی فرهنگی هستند.
سکس را می توان به دو نوع تقسیم کرد : در نوع اول، سکس براي کاستن از فشار جنسی انجام می
شود و طرف مقابل نقش فردي نجات دهنده و آسایش بخش را دارد و در نوع دوم، سکس براي
لذت بردن انجام می شود و فرد مقابل به عنوان یک وسیله کم ارزش براي ارضاي جنسی به حساب
می آید.
عشق نه براي سکس است نه براي ازدواج است و نه بر اي خوشبخت شدن . عشق باید براي عشق
باشد.
"عشق براي عشق" یعنی اینکه:
-1 در روابط انسانی، جریان عشق به صورت دو طرفه می باشد . هر فرد، دوستدار کسی باید باشد که
وي نیز متقابلاً او را دوست داشته باشد.
-2 عشق نباید در مسیر و کانالهاي دیگري به کار برده شود . اگر عشق در مسیر و کانالهاي دیگري
براي رسیدن به سکس و پول و شهرت و ... باشد، به بیراهه کشانده می شود و ماجراهاي حاشیه اي
زیادي را تولید می کند. عشق باید در مسیر تداوم عشق باشد تا به بیراهه نرود.
با تعریفی که از عشق در فصل اول ارائه شد می توان این نتیجه را گرفت که همۀ انسانها، بدون در
نظر گرفتن جنسیت، می توانند به یکدیگر عشق بورزند.
-3 عشق و جنایت:
در روزنامه ها و جراید به جنایات و خودکشی هایی که به دست عاشقان بیقرار که به خاطر ناکامی
در عشق اتفاق افتاده اشاره هاي فراوان می شود . سؤالی که در اینجا به ذهن می رسد این است که
آیا عشق، انسانها را به مرز جنون و جنایت می کشاند؟ آیا عشق، عقل و هوش و حواس را از انسانه ا
می گیرد و راه جنایت را براي آنها باز می گذارد؟
نه. اصلاً این طور نیست . اگر نگاه دقیق تري به افرادي که به خاطر مسائل عشقی دست به جنایت
زده اند، انداخته شود مشخص می شود که آنها داراي عشق حقیقی نبودند و افر ادي عجول ،
احساساتی و آرمان گرا بوده اند.
افراد کثیري در جامعه هستند که در عشق شکست می خور ند ولی دست به انتقام و جنایت نمی
زنند. این امر گویاي نقش شخصیت در زمینۀ عشق می باشد . معمولاً افرادي که مرتکب جنایات
عشقی می شوند افرادي بوده اند که فکر می کردند که اگر به وصال برسند مهمترین چیز را به
دست می آورند و اکنون که در عشق ناکام شدند فکر می کنند که مهمترین چیز یا همه چیزشان را
از دست داده اند و چیز دیگري براي از دست دادن ندارند و مرتکب انتقامهاي هولناکی می شوند که
باعث قربانی شدن خود یا معشوق و یا افرادي دیگر می شود.
ناکامی عشقی به معناي شکست در تمامی جنبه هاي زندگی نیست و ثانیاً ناکامی عشقی قابل
جبران است. تنها چیزهایی که در زندگی نمی توان جبران کرد عمر و جان است.
ازدواج و...
ازدواج، تنها یک قر ارداد رسمی براي زندگی مشترك است و تنها هدف صحیح از ازدواج، تشکیل
خانواده است.
ازدواج، راه حل مناسبی براي رفع مشکلات نیست . با ازدواج، نمی توان افراد بزهکار را سر به راه
نمود و یا نمی توان کسی را پایبند به اصول اخلاقی کرد . ازدواج، راهی براي درمان بیماري هاي
روانی نیست . ازدواج نباید به عنوان راه گریزي از فقر در نظر گرفته شود. زیرا ممکن است بعد از
ازدواج هم ممکن است فقر سراغ انسان بیاید . ازدواج هم مشکلات مخصوص خود را دارد و بعد از
ازدواج هم نمی توان تضمینی براي رفع مشکلات داد.
ازدواج هاي فعلی که بدون سرمایه هاي مالی و پشتوانه هاي اقتصادي (شغل و مسکن) صورت می
پذیرد نه تنها باعث ک اهش سطح رفاه می شود، بلکه مشکلات اقتصادي را به مشکلات دیگر اضافه
می کنند و در واقع، باعث تقسیم فقر است.
از سویی دیگر، پول و ثروت نمی تواند تمامی نیازهاي انسانها را برطرف کند . ، پول و ثروت تنها می
تواند باعث رفاه و راحتی انسانها در زندگی شود . میزان مشخص و معینی از پول و ثروت براي رفع
نیازهاي اولیه هر انسان (خوراك و پوشاك و مسکن و ...) لازم است ولی همۀ مشکلات، با پول و
ثروت حل نمی شود . کسانی که از فقر مالی شدیدي رنج می برند ، به دو علت دچار فقر فرهنگی نیز
می شوند : دلیل اول این است که این افراد نمی توانند از امک انات فرهنگی و آموزشی مناسبی بهره
مند گردند و دلیل دوم این است که ذهن این افراد انباشته از مسائل و مشکلات اقتصادي است و
نمی توانند به مسائل فرهنگی فکر کنند . همچنین، استفاده از پول و ثروت زیاد نیز باعث رفاه زدگی
و فخرفروشی و دنبال کردن مسائل جزیی و کم ارزش می شود.
یکی از معیارهاي ازدواج، زیبایی است . زیبایی یک خصوصیت ظاهري است . زیبایی نسبی است و
براي افراد متفاوت می باشد . مثلاً چهره یک فرد براي یک نفر زیبا و براي فرد دیگر زشت است . (در
یکی از قبیله هاي آفریقایی بزرگی غده گواتر از جنبه هاي زیبایی به حساب می آید !) نکته بعدي
در زمینه زیبایی این است که یک چهرة زیبا همیشه زیبا باقی نمی ماند و بر اثر مرور زمان و
حوادث و بیماریها تغییر می کند . نکته دیگر اینکه اگر هر فردي، زیباترین چهره یا تابلوي جهان به
مدت طولانی ببیند آن چهره و یا تابلو بعد از مدتی برایش تکراري و بی معنا می شود . همچنین
زشت و زیبا بودن همسر نمی تواند باعث بدبختی و یا خوشبختی فردي گردد.
ازدواج نه باعث تکامل و رشد و نه باعث نقص و اشکال در انسانها می شود . انسانها با ازدواج به یک
مرحلۀ جدیدي از زندگی پا می گذارند که می توانند هم در آن رشد و تعالی داشته ب اشند و هم
سقوط و زوال.
ازدواج با فرد سالم و منطقی که اعضاي خانواده اش غیر منطقی هستند چندان درست نمی باشد .
زیرا باز هم دخالت هاي خانوادگی در زندگی مشترك تأثیرات نامطلوبی را بر جا می گذارد.
در ازدواج، هر چه زوجین از لحاظ عقیدتی و فرهنگی به هم نزدیکتر باشند، اختلافات کمتري بروز
می کند و احتمال طلاق کمتر می شود.
آنچه که در شناخت همسر آینده مهم است، میزان عمق شناخت شخصیت همسر است . بسیاري از
ازدواجهایی که به طلاق انجامیده است، به خاطر کمبود شناخت شخصیت یکی از همسران و یا هر
دو آنها بوده است . متأسفانه، بسیاري از ز وجها قبل از عروسی براي همدیگر نقش بازي می کنند و
شخصیت واقعی خود را بروز نمی دهند که این کار باعث فریب طرف مقابل می شود. اگر زوجه ا در
دوران قبل از عروسی یا در دوران نامزدي شخصیت واقعی خود را آشکار کنند، در آینده به مشکلات
کمتري دچار می شوند.
انتظارهاي طولا نی در ماجراهاي عشقی و ازدواج مردود است . زیرا اگر نتیجۀ مثبتی نداشته باشد ،
کمترین ضرري که به فرد وارد می شود، به هدر رفتن عمرش می باشد . همچنین در جامعه افرادي
پیدا می شوند که به صورت مزایده اي ازدواج می کنند . یعنی به صورت ه مزمان به چند نفر
پیشنهاد ازدواج می دهند و بعد از رزرو کردن آنها، یکی را به ع نوان بهترین، براي خود انتخاب می
کنند و افرادي که در این مزایده رد شده اند را در سطل آشغال می ریزند.
سخن عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنود (حافظ)